یادداشتهای پراکنده هادیتک

ساخت وبلاگ
    باید آن لحظات طلایی را ساخت که بنشینیم و به ورای مرزهایی که درگیرش هستیم اندیشه کنیم. افکاری هست که در جامعه نمیتوان بیان کرد چرا که قوانین اجتماعی جلوی شما را خواهند گرفت و شاید محکوم شوید با اینکه تقریبا مطمئن شده‌اید درست هستند. افکاری هستند کمی قویتر که نمیتوان در خانواده بیان کرد چه بسا شما را تا مرز طرد شدن پیش ببرند امّا شاید درست باشند و افکاری هستند آمیخته با گوشت و پوست و استخوانتان، بسیار قدرتمند و هولناک که حتّی جرئت بیانش را به خودتان هم ندارید و اصلاً به نظر نمیرسد که درست باشند در حالی که مسیر آزاداندیشی شما هستند. فارغ از تمام غل و زنجیرهایی که زنگوله‌زنان داخل مغزتان صدا میدهند و اجازه رشد نهال فکری جدیدی نمیدهند باید اندیشه کرد. بقول شاعر:تو خود حجابِ خودی حافظ از میان برخیز یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 148 تاريخ : چهارشنبه 26 مرداد 1401 ساعت: 17:06

    احساس میکنم تک تک سلول‌های مغزم رو به تباهی گذاشته‌اند و همین باعث بدبختی و نشاط توأمانی شده است. بدبخت از این لحاظ که تقریبا هیچ چیز یادم نمیماند جز پاره خیالاتی که همیشه در ذهن درگیرم رژه میروند و نشاط ازین بابت که هجوم و انباشت دردها من را از پای در نمی‌آورند چون ساعتی بعد اصلا در خاطرم نمانده‌اند. نمیدانم این حالت در سایۀ غرق شدنم در دنیایی‌ست که در زندگی با خود یدک میکشم یا این زجرها همچون خوره به جان وجود و روحم افتاده‌اند و شاید به همین خاطر است که اگر ذات خوابهایم را به خاطر آورم، کرمهایی خواهم دید که در هم می‌لولند و نهایت پوچی را هر صبح به جسم من تحویل میدهند. یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 116 تاريخ : يکشنبه 2 مرداد 1401 ساعت: 14:50